تاریخ : شنبه 88/9/28 | 2:20 عصر | نویسنده : مصطفی قدرتی
از امام زین العابدین علیه السلام روایت شده است که در شب عاشورا، من در خیمه خود بسترى بودم عمه ام زینب علیهاالسلام از من پرستارى مى کرد و پدرم امام حسین علیه السلام پس از گفت و گو با اصحاب و یاران خود، به خیمه اش رفت . در آن هنگام ((جوین )) غلام ابوذر، شمشیر آن حضرت را اصلاح مى کرد. آن حضرت در بى وفایى دنیا و دل نبستن به آن ، شعرى را زمزمه کرد که مضمونش این است : اى روزگار، تفو بر تو باد که در هر بامداد و شبانگاه بسیارى از یاران و دوستان را نابود مى سازى و به عوض ، هم اکتفا نمى کنى . آرى سر رشته همه در دست خداست و هر جان دارى به راهى مى رود که من مى روم .
آن حضرت ، این شعر را دو سه بار تکرار کرد، من از شنیدن آن متوجه شدم که پدرم از دنیا قطع امید کرده و مشتاق لقاى الهى است . بسیار نگران و ناراحت شدم و گریه گلوى مرا گرفته بود ولى خوددارى کرده و خود را آرام نمودم . اما عمه ام زینب علیهاالسلام به مجرد شنیدن این ابیات غم انگیز، سراسیمه شد و یکراست به خیمه پدرم رفت و گفت : اى کاش مرگ مرا در مى یافت و به زندگى ام پایان مى داد و من شاهد چنین روزى نبودم . امروز، گویا مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام ، پدرم على علیه السلام و برادرم حسن مجتبى علیه السلام از دنیا رفته اند. اى یادگار گذشتگان و سرپرست بازماندگان ، تو چرا؟
امام حسین علیه السلام خواهرش زینب علیهاالسلام را دلدارى داد و به وى فرمود: خواهرم ، کارى نما که شیطان ، حلم و بردبارى را از تو نگیرد.
آن حضرت ، اشک هاى خواهرش را که چون باران از چشمش سرازیر بود با دست مبارک خود پاک کرد و به وى فرمود: خواهرم ، اگر پرنده قطا را به حال خود وا مى گذاشتند، در لانه اش آسوده مى خوابید.
در این هنگام ، بى تابى زینب علیهاالسلام بیشتر شد و عرض کرد: برادر جان ، معلوم است که تو خود را براى مرگ آماده کرده اى و با این کار، قلبم را مجروح و طاقتم را طاق کردى !
زینب علیه السلام از شدت ناراحتى و گریه ، به زمین افتاد و بیهوش شد. امام حسین علیه السلام که تلاش زیادى به عمل مى آورد تا خواهرش را آرام کرده و به وى تسلى دهد، با بیهوشى خواهرش زینب علیهاالسلام مواجه گردید. آن حضرت بر صورت خواهرش آب پاشید و او را به هوش آورد و سپس به آرامى گفت : خواهرم ، آرام باش و از خدا بپرهیز و به اراده او خشنود باش و بدان که اهل زمین مى میرند و آسمانى باقى نمى ماند و غیر خدا هر چه است ، نابود مى شوند جز ذات پاک خداى متعال که موجودات را آفریده و مردم را مبعوث مى سازد و یکتاى بى همتا است ، هیچ چیز دیگرى برقرار نخواهد ماند. جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و پدر، مادر و برادرم از من بهتر بودند، همگى رفتند. بر من و هر مسلمانى لازم است از آنان پیروى کرده و به راه آنان برویم .
آن حضرت ، با بیانى شیوا و آرام بخش ، خواهرش را تسلى داد و وى را براى همیشه آرام نمود و به وى سفارش کرد که در شهادت آن حضرت و سایر جوانان بنى هاشم ، گریبان ندرد و صورت خود را نخراشد و بى تابى ننماید. آن گاه ، آن حضرت خواهرش را به خیمه من (امام زین العابدین علیه السلام ) آورد و خود به جانب یارانش رهسپار گردید
آن حضرت ، این شعر را دو سه بار تکرار کرد، من از شنیدن آن متوجه شدم که پدرم از دنیا قطع امید کرده و مشتاق لقاى الهى است . بسیار نگران و ناراحت شدم و گریه گلوى مرا گرفته بود ولى خوددارى کرده و خود را آرام نمودم . اما عمه ام زینب علیهاالسلام به مجرد شنیدن این ابیات غم انگیز، سراسیمه شد و یکراست به خیمه پدرم رفت و گفت : اى کاش مرگ مرا در مى یافت و به زندگى ام پایان مى داد و من شاهد چنین روزى نبودم . امروز، گویا مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام ، پدرم على علیه السلام و برادرم حسن مجتبى علیه السلام از دنیا رفته اند. اى یادگار گذشتگان و سرپرست بازماندگان ، تو چرا؟
امام حسین علیه السلام خواهرش زینب علیهاالسلام را دلدارى داد و به وى فرمود: خواهرم ، کارى نما که شیطان ، حلم و بردبارى را از تو نگیرد.
آن حضرت ، اشک هاى خواهرش را که چون باران از چشمش سرازیر بود با دست مبارک خود پاک کرد و به وى فرمود: خواهرم ، اگر پرنده قطا را به حال خود وا مى گذاشتند، در لانه اش آسوده مى خوابید.
در این هنگام ، بى تابى زینب علیهاالسلام بیشتر شد و عرض کرد: برادر جان ، معلوم است که تو خود را براى مرگ آماده کرده اى و با این کار، قلبم را مجروح و طاقتم را طاق کردى !
زینب علیه السلام از شدت ناراحتى و گریه ، به زمین افتاد و بیهوش شد. امام حسین علیه السلام که تلاش زیادى به عمل مى آورد تا خواهرش را آرام کرده و به وى تسلى دهد، با بیهوشى خواهرش زینب علیهاالسلام مواجه گردید. آن حضرت بر صورت خواهرش آب پاشید و او را به هوش آورد و سپس به آرامى گفت : خواهرم ، آرام باش و از خدا بپرهیز و به اراده او خشنود باش و بدان که اهل زمین مى میرند و آسمانى باقى نمى ماند و غیر خدا هر چه است ، نابود مى شوند جز ذات پاک خداى متعال که موجودات را آفریده و مردم را مبعوث مى سازد و یکتاى بى همتا است ، هیچ چیز دیگرى برقرار نخواهد ماند. جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و پدر، مادر و برادرم از من بهتر بودند، همگى رفتند. بر من و هر مسلمانى لازم است از آنان پیروى کرده و به راه آنان برویم .
آن حضرت ، با بیانى شیوا و آرام بخش ، خواهرش را تسلى داد و وى را براى همیشه آرام نمود و به وى سفارش کرد که در شهادت آن حضرت و سایر جوانان بنى هاشم ، گریبان ندرد و صورت خود را نخراشد و بى تابى ننماید. آن گاه ، آن حضرت خواهرش را به خیمه من (امام زین العابدین علیه السلام ) آورد و خود به جانب یارانش رهسپار گردید
.: Weblog Themes By Pichak :.